پرژین

ساخت وبلاگ
1. خيلى خيلى كودك بودم و به يك مهمانى رفته بودم.جايى بود پر از فاميل هاى نزديك.از خاله گرفته تا زن عمو و دخترعموهاى مادرم.فضاى آنجا خيلى گرم بود و همه در حال بگو و بخند بودند و اين وسط يادشان افتاد كمى سربه سر كوچكترين بچهء جمع بگذارند.پس شروع كردند پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 234 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 6:29

يعنى چند نفر در دنيا مى توانند اين شانس را داشته باشد كه وقتى در خنكاى صبح دارند درختان حياط محل كارش را نگاه مى كنند،برگردند و ببيند يك سينى روى ميزشان گذاشته شده است و توى سينى سنگك داغ و نمكدان و نيمرو.در واقع دو عدد تخم مرغ شكسته بودند و با كمى گ پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 451 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 6:29

رسما شرمنده موهايم شده بودم.شامپو و نرم كننده و سرم موهايم، همه با هم تمام شده بودند و بايد با آب خالى كنار مى آمدند.رسما انگار در قحطى گرفتار شده باشند.يك نوع قحطى قطعى كه انتظار رسيدن هيچ كمكى از هيچ نقطه اى از زمين نمى رفت.ولى خوشبختانه تمام داستان در زمين اتفاق نمى افتد.اتفاقا بيشتر اوقات تصميمات مهم در آسمان گرفته مى شود.همان آسمانى كه خورشيد دارد و همان خورشيدى كه ويتامين D  دارد و من خودم ه پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 411 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 14:22

يك حاج آقايى از همكاران خيلى قديمى به ديدن رييس آمده بود و چون رييس بيرون رفته بود،منتظر_ آمدنش شد و در اين فاصله اول از خانم همكار پرسيد كه چند تا بچه دارد و بچه ها چند ساله هستند و از اين كنجكاوى ها.كمى بعد نوبت من رسيد و  كنكاش در مورد زندگى من و خيلى زود فهميد كه من مجرد هستم اما، واكنشش به مجرد بودن من تقريبا شبيه واكنش كسى بود كه ناگهان دچار برق گرفتگى مى شود.يعنى چشم ها متعجب،دهان باز و عضل پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : موميايى, نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 270 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 14:22

به نظرم معده اى را كه درست وقتى مغز تصميم مى گيرد،بخوابد؛ يادش مى افتد گرسنه است بايد همچنان گرسنه نگه داشت تا بفهمد كه      گرسنه شدن قبل از خواب فقط  كار معده هاى خائن است و يك معده وفادار به فرمان هاى مغز هرگز صاحبش را از خواب بيدار نمى كند تا به منظور"رفع جوع"يخچال را بكاود.☘️نمى دانم مغز من اين اصطلاح "رفع جوع" را از كجا پيدا كرده است و حتى مطمئن نيستم كه معنى اش رفع گرسنگى باشد.اما،مى دانم   پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 237 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 14:22

مورچه تصميم گرفته است برود آمريكا و خيلى عجله دارد انگليسى را به سرعت ياد بگيرد و امان من را بريده است از بس مى پرسد: دست به انگليسى چى ميشه؟پا؟گردن؟دست؟ ناخن؟! خوب من چه مى دانم ناخن به انگليسى چه مى شود؟چرا بايد بدانم اصلا؟آه.


برچسب‌ها: بله خانم البته كه خدا بزرگ است خيلى بزرگ پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 399 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 14:22

- ببين دخترم! دو تا راه دارى.يا اينكه برى مدرسه و باسواد بشى.يا اينكه بمونى خونه و براى هميشه بيسواد باشى.

- ببين مامان! اشتباه مى كنى.سه تا راه دارم. يك راه ديگه هم اينه كه برم خونهءمادربزرگ و پيش_مادربزرگ بمونم.


برچسب‌ها: مى دانم پاييز مى دانم به سردى تابستان نخواهى بود پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 264 تاريخ : چهارشنبه 5 مهر 1396 ساعت: 20:25

روسرى قرمزم يادم رفته بود.همان روسرى قرمزى كه گلهاى قاصدك دارد.فك كن يك روسرى كه هم قرمز است و هم پر است از قاصدك و هم جنسش خيلى لطيف است و هم خيلى به من مى آيد را گذاشته بودم توى كمد و توى فكرش بودم كه ردش كنم برود اصلا و امروز داشتم فكرم را عملى مى كردم  كه پاييز پادرميانى كرد و ناگهان خودم را با يك روسرى قرمز پر از قاصدك توى آينه ديدم و شگفت زده شدم از معجزه اى كه يك رنگ مى تواند ايجاد كند.ساله پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 395 تاريخ : چهارشنبه 5 مهر 1396 ساعت: 20:25